به امید مامان شدن همه منتظرا
به امید مامان شدن همه منتظرا بالاخره دیروز وقت دکترم رسید . با هزار دلشوره و تردید رفتم تو مطب . چون هنوز کاملا باور نکرده بودم . دکتر گفت بخواب رو تخت وضعیتتو ببینم . منم با کلی استرس خوابیدم . تو سرم غوغا بود . نکنه بگه نه هیچ خبری نیست . نکنه بگه به خاطر داروهات HCG خونت رفته بالا . هی بگذریم ..... تو مانیتورش نگاه کرد و گفت :بببببببببببببببببله . مبارکه گفتم خانم دکتر درسته حامله ام ؟ گفت بله دستپاچه شدم . هزیون می گفتم . یه سوالهای عجیب و غریب از دکتر می پرسیدم که خودمم خجالت کشیدم . بالاخره از اتاق اومدم بیرون . حواسم به خودم بود که یه لحظه دیدم دو تا چشم منتظر بهم زل زده .شوشو بود طفلکی عدل همین امروز تو کارشم یه مشکل پی...
نویسنده :
مامان متین
14:13